انسان فطرتا علاقه به پیشرفت در همه ی جنبه های زندگی دارد و جوامع نیز که متشکل از افراد است نیز همین هدف را در گستره ی وسیع تری از جنبه ها دنبال می کنند . برای رسیدن به این پیشرفت به یک برنامه نیاز است که این برنامه خواه توسط همان ملل ونخبگان آنان خواه القاشده توسط دیگران می باشد . اما اختلاف و مسئله از زمانی نمود پیدا می کند که این برنامه که نصب العین یک جامعه و پرورش دهنده یک یا چندین نسل یک جامعه است در تعریف پیشرفت و مدینه فاضله متمدن چه پاسخی دارد؟؟آیا در برگیرنده نیازهای حال و آینده است یا نه؟؟این که در برنامه ی پیشرفت باید از ملل به ظاهر متمدن هجا به هجا پیروی کنیم تا به پیشرفت برسیم؟؟این که مدینه فاضله ی متمدن ما مدینه ای است که ما آن را در افکار خود بنا بر فرهنگ و تمدن خود ترسیم کرده ایم یا نه دیگران آن را برنامه ریزی کرده اند و با آب و تاب فراوان به ذهن روشنفکران و نخبگان ما القا کرده اند؟؟یا مهم تر این که اگر ما پیروی از ملل متمدن را دست آویزی برای رسیدن به پیشرفت کنیم آیا واقعا به پیشرفت یا توسعه یافتگی رسیده ایم؟؟آیا معنای ((پیشرفت)) و ((توسعه یافتگی)) این است؟این پیشرفت بیشتر به پیروی کورکورانه زاغ در داستان زاغ و کبک میماند تا الگوگیری خردمندانه برای رسیدن به آسایش و راحتی در زندگی ... . باید این نکته را مد نظر قرار داد که ملل به ظاهر پیشرفته با نمایاندن یک پوستر زیبا از وضع خود ما رابه سمت پیشرفت فرا میخوانند که در ظاهر خوب است اما جای این که مارا به تمدن برسانند با استفاده ی ابزاری از ما هدف های خود و دول استعماری را به نتیجه میرسانند . همگی ما به این نکته واقفیم که شناسنامه هر ملت فرهنگ آن است که  در بر گیرنده آداب و رسوم است تا سبک زندگی مردم و معماری شهرها و حتی نوع لباس پوشیدن آن . اما وای به حال روزی که به بهانه پیشرفت شناسنامه ملت ما به جای صادر شدن از ایران از آمریکا و اروپا صادر شود . در واقع یکی از روش های کم هزینه و پربازده برای استعمار در عین حال خطرناک برای ما استعمار فکری و اعتقادی زیر چتر پیشرفت است . کسانی که منادیان پیشرفت هستند با خطاب قرار دادن ما سعی در القای این طرز تفکر هستند که پیشرفت یعنی سبک زندگی و طرز فکر یانکی ها . میخواهند این فکر را به خورد جوان دختر و پسر ایرانی بدهند که تکرار نوع پوشش و لباس و گفتار یک آمریکایی و اروپایی پیشرفت در تمدن است . این عقیده همان عقیده ی امثال رضاخان است که پیشرفت ملت ایران را در گذاشتن کلاه پهلوی می دانستند تا به مدینه فاضله نیویورک و لندن برسند که نرسیدند . اما سوالی که باید از این افراد پرسید این است که چرا به جای انتقال فوج فوج لباس و لوازم مصرفی کتاب ها و منابع مفیدی که در واقع آنان علت پیشرفت غرب هستند را برای جوان ایرانی به ارمغان نمی آورید؟؟چرا علت پیشرفت غرب را سبک زندگی بی بند و بارانه آنان معرفی میکنید؟؟آیا نمیدانید که پیشرفت مغرب زمین از زمان آشنایی با کتاب ها و علوم همین امت مسلمان در جریان جنگ های صلیبی آغاز شد؟؟ در واقع تقلید آسان ترین راه برای رسیدن به معنای ظاهری پیشرفت است و چون در تحفه غرب برای ما ارضای هوس ها اصل است -  ترقی علمی نه تنها در اصل نیست که در فرع هم جایی ندارد – عده ای به ظاهر متمدن و مسیو غرق در مستی و در نهایت سرگردانی تبلیغ تقلید میکنند . زمانی که در طرز تفکر جوانان یک سرزمین علاقه به مدل ها و بدن ها موج زند شما با ترویج ریش پرفسوری از آن ها نمیتوانید پروفسور بسازید .

تقلید

هیچ کس منکر پیشرفت برای ملت خود نیست حتی این تفکر که ما پیشرفته شده ایم و همین ما را بس نیز نوعی عقب گرد است و نسخه هایی که توسط عده ای به ظاهر دلسوز به عنوان دارو تجویز میشود نه تنها دارو نیست بلکه سمی مهلک است. پیشرفت ما باید توسط نخبگان دلسوز و علمای صالح ما نوشته شود و ریل گذاری این مسیر باید به سمتی باشد که جامعه را به سمت وارستگی و پالایش ببرد . باید به آداب و سنن و فرهنگ توجه ویژه ای شود که بی توجهی به عقبه ی فرهنگی ملت در پیشرفت به نوعی به ملت خودباخته شباهت دارد تا یک ملت متمدن.