این شب ها
باهمه ی خاطره ها
شاید .... فقط شاید
دلم با یادت آرام میگیرد
یاقتیل العبرات
رمضان هم میرود و منم و حسرت و سرزنش که ای نفس چه کردی که ارباب مهمان حریم خود نکردت؟؟
تا دعوتم نکنی همین پست ثابت وبلاگه
این شب ها
باهمه ی خاطره ها
شاید .... فقط شاید
دلم با یادت آرام میگیرد
یاقتیل العبرات
رمضان هم میرود و منم و حسرت و سرزنش که ای نفس چه کردی که ارباب مهمان حریم خود نکردت؟؟
تا دعوتم نکنی همین پست ثابت وبلاگه
در این نوشتار ما بر آنیم تا از دیدی دیگر به مجموعه ای به نام هیئت بنگریم . موجود زنده ای که به طور مستمر و لازم باید برای زنده بودن آن خون جدید وارد آن شود و خون جدید نیز مورد پالایش و رشد ونمو قرار گیرد و این خون چیزی جز افراد عضو در این هیئت نمیباشد .اما در این مسیر عدم توجه به بعضی مسائل متاسفانه نه تنها باعث کنار زده شدن هیئت های قدیمی و باریشه و گسترش هیئت های قارچ گونه میشود بلکه باعث انحراف یک جوان و عدم تربیت او-که بالاترین و مقدس ترین هدف یک هیئت باید باشد- میشود .
افراد عضو در یک هیئت نیز در یک دسته بندی به چهار زیر گروه تقسیم میشوند:
1-عنصر:معمولا این افراد درون مرکز فرماندهی و یا به اصطلاحی دیگر اعضای شورای هیئت میباشند که در بعضی موارد در همین گروه نیز برای مثال یک شورای هیئت 15 نفره افراد عنصر به5 نفر نیز نرسد . معمولا این افراد را سخنران و مداح هیئت(در صورت داشتن سخنران و مداح ثابت) و یا مسئولین فرهنگی تشکیل میدهند . از نگاه اجتماعی عنصر در اجتماع؛ ارزش عددی بیش از یک نفر را دارد؛ حتی یک میلیوننفر "کان ابراهیم امه" ابراهیم یک امت بود.امام فرمودند: بهشتی یک ملّت بود، برای ملت ما. عناصر توانتصمیم گیری سیاست گذاری دارند و منتظر کسی نمی نشینند.با های و هوی راه نمی افتند. از درون می جوشند، استقلال شخصیتیدارند و انسان های خودکفایی هستند. به نتیجه برسند حرکت می کنند.اگر جایی گیر کردند احساس بن بست نمی کنند.
2-عضو:نیرویی است که ارزش عددی برابر یک دارد و معمولا زیر گروه افراد شورای هیئت می باشد و یا به عبارتی دیگر مستمع ثابت هیئت است و در نگاه کلان باید این عضوشناخته شود چون بیش از اندازه یک نفر بار نمی تواند از دوش مسئول بالادستی بردارد. بار بیش از یک نفر هم به او بدهید زمین گیرمیشود و دیگران را نیز با خود زمین گیر می کند.اما پتانسیل این رشد را دارد.
3-هوادار:دسته ی سوم هوادار هستند. این دسته از افراد حواسشان به هیئت است اما نه شش دانگ .ما در دعای عهد می گوییم "اللهم الجعلنی من انصاره و اعوانه"ما را ناصر و معاون ایشان قرار دِه. این تعبیر، تعبیر بزرگی است. کسانیهم وجود دارند که هوادار امام هستند نه ناصر ایشان؛ آخر عبارت نیز میگوید: "والمستشهدین بین یدیه"هوادار کسانی هستند که فقط هوای هیئت را دارند امّا نه در سرما و نه در گرما.امیرالمومنین خطاب به صحابه خودش می فرماید: خدا لعنت کند شما را!خدا پدر و مادرتان را نیامرزد!مادرتان به عزایتان بنشیند!به شما می گویم بیایید جهاد می گویید هوا سرد است؛ چند ماه گذشت،سراغتان آمدم گفتید: الان هوا گرم است. اینها هوادار هستند، هوادار اهلبیت زیاد است. هوادار مقام معظم رهبری هم زیاد داریم امّا آن کسی که واقعا با امام است مثلاً در فتنه 88 خود را نشان می دهد کم است.
4-دسته چهارم سمپات هستند. اشخاص بی تفاوتی که در هیئت وجود دارند که حتی هوادار هم نیستند.این افراد ممکن است در 11 هیئت دیگر هم همزمان حضور داشته باشند.سمپات ها آن زمان که هیچ مشکلی وجود ندارد و یا به بیان دیگر کاری نباشد یا تنور سینه زنی گرم باشد در هیئت حضور دارند.
خوب تا این جا یک دسته بندی حدالامکان مختصر از طبقه بندی اعضای درون هیئت انجام گرفت که امید واریم مورد توجه قرار گرفته باشد اما نکته مهم تر تبدیل این اعضا به نشان بالاتر است . ما چگونه سمپات را تبدیل به هوادار کنیم؛ 3 الی 4 جلسه لازم است.چگونه هوادار را تبدیل به عضو کنیم؟ 3 الی 4 جلسه لازم است. چگونهعضو را عنصر کنیم اینجا 5 الی 6 جلسه وقت لازم دارد.البته منظور از جلسات مراسمات بزرگ مثل محرم یا نیمه شعبان نیست حتی مراسمات هفتگی هم گاهی اوقات آنقدر خشک و بدون بار مثبت 1است که نمیتوان آن را برای تاثیر گذاری به حساب آورد . این جاست که کلاس های آموزشی و پرورشی و یا اردوها-که الحمدالله اردوی مشهد هیئت یک زمینه ی بسیار بزرگ و در عین حال مغفول مانده است-خودنمایی میکنند.
نکته بعد و از همه مهم تر نوع نگاه به یکدیگر است . یکی از معایبی که وجود دارد و باید حواسمان به آن باشد که در اخلاقهیئتی خودش را نشان می دهد، بالایی ها بالایی ها را می بینند؛درست است که از جهت تشکیلاتی امر درستی است امّا بعد از مدتی این افراد دچار غرور می شوند؛ پایینی ها هم وقتی میبینند که اصلا توجهی به آنها نمی شود. آرام آرام غیبت می کنند؛ تهمت می زنند؛ سخن چینی میکنند؛ در واقع هیئت دارد زمینه ی گناه را فراهم می کند. خودِ ساختار به شکلی است که آدمها را به این اشتباهات می اندازد. در خیلی از هیئت ها متاسفانه مسئولین غفلت می کنند. با نیروهای جزئی خودشان مشورت نمی کنند. حتی بعضی اوقات باید با نیروهای جزء دل کرد تا آنها بزرگ شوند. مگر پیامبر در مبحث تربیت نفرمود فرزند خود را در هفت سال سوم مشاور و وزیرخود قرار دهید و در مباحث و تصمیم گیری ها از او نیز نظر بخواهید. بچه هایی که ما عموما درهیئت ها با آنها روبرو هستیم در 7سال سوم هستند درحالی که نه در هفت سال اول سیر بازی کرده اند و ن هدر هفت سال دوم حسابی آموزش دیده اند. مشکلاتی که در دوره اول ودوم برایش بوجود آمده در هفت سال سوم خودش را نشان داده و میریزدسر نظام و فتنه 78 و 88 و ... بوجود می آید.
1-منظور از بی محتوا بودن یک مراسم خدای ناکرده برداشت توهین به دعا و اخلاص مستمعین نگردد. منظور وقتی است که در یک هیئت برای اعضای آن بالاترین هدف از مراسم فقط روخوانی هفتگی یک زیارت عاشورا یا دعای توسل باشد و در این مراسم یا در خلال این یکهفته هیچ برنامه ی تربیتی وجود نداشته باشد.
انسان فطرتا علاقه به پیشرفت در همه ی جنبه های زندگی دارد و جوامع نیز که متشکل از افراد است نیز همین هدف را در گستره ی وسیع تری از جنبه ها دنبال می کنند . برای رسیدن به این پیشرفت به یک برنامه نیاز است که این برنامه خواه توسط همان ملل ونخبگان آنان خواه القاشده توسط دیگران می باشد . اما اختلاف و مسئله از زمانی نمود پیدا می کند که این برنامه که نصب العین یک جامعه و پرورش دهنده یک یا چندین نسل یک جامعه است در تعریف پیشرفت و مدینه فاضله متمدن چه پاسخی دارد؟؟آیا در برگیرنده نیازهای حال و آینده است یا نه؟؟این که در برنامه ی پیشرفت باید از ملل به ظاهر متمدن هجا به هجا پیروی کنیم تا به پیشرفت برسیم؟؟این که مدینه فاضله ی متمدن ما مدینه ای است که ما آن را در افکار خود بنا بر فرهنگ و تمدن خود ترسیم کرده ایم یا نه دیگران آن را برنامه ریزی کرده اند و با آب و تاب فراوان به ذهن روشنفکران و نخبگان ما القا کرده اند؟؟یا مهم تر این که اگر ما پیروی از ملل متمدن را دست آویزی برای رسیدن به پیشرفت کنیم آیا واقعا به پیشرفت یا توسعه یافتگی رسیده ایم؟؟آیا معنای ((پیشرفت)) و ((توسعه یافتگی)) این است؟این پیشرفت بیشتر به پیروی کورکورانه زاغ در داستان زاغ و کبک میماند تا الگوگیری خردمندانه برای رسیدن به آسایش و راحتی در زندگی ... . باید این نکته را مد نظر قرار داد که ملل به ظاهر پیشرفته با نمایاندن یک پوستر زیبا از وضع خود ما رابه سمت پیشرفت فرا میخوانند که در ظاهر خوب است اما جای این که مارا به تمدن برسانند با استفاده ی ابزاری از ما هدف های خود و دول استعماری را به نتیجه میرسانند . همگی ما به این نکته واقفیم که شناسنامه هر ملت فرهنگ آن است که در بر گیرنده آداب و رسوم است تا سبک زندگی مردم و معماری شهرها و حتی نوع لباس پوشیدن آن . اما وای به حال روزی که به بهانه پیشرفت شناسنامه ملت ما به جای صادر شدن از ایران از آمریکا و اروپا صادر شود . در واقع یکی از روش های کم هزینه و پربازده برای استعمار در عین حال خطرناک برای ما استعمار فکری و اعتقادی زیر چتر پیشرفت است . کسانی که منادیان پیشرفت هستند با خطاب قرار دادن ما سعی در القای این طرز تفکر هستند که پیشرفت یعنی سبک زندگی و طرز فکر یانکی ها . میخواهند این فکر را به خورد جوان دختر و پسر ایرانی بدهند که تکرار نوع پوشش و لباس و گفتار یک آمریکایی و اروپایی پیشرفت در تمدن است . این عقیده همان عقیده ی امثال رضاخان است که پیشرفت ملت ایران را در گذاشتن کلاه پهلوی می دانستند تا به مدینه فاضله نیویورک و لندن برسند که نرسیدند . اما سوالی که باید از این افراد پرسید این است که چرا به جای انتقال فوج فوج لباس و لوازم مصرفی کتاب ها و منابع مفیدی که در واقع آنان علت پیشرفت غرب هستند را برای جوان ایرانی به ارمغان نمی آورید؟؟چرا علت پیشرفت غرب را سبک زندگی بی بند و بارانه آنان معرفی میکنید؟؟آیا نمیدانید که پیشرفت مغرب زمین از زمان آشنایی با کتاب ها و علوم همین امت مسلمان در جریان جنگ های صلیبی آغاز شد؟؟ در واقع تقلید آسان ترین راه برای رسیدن به معنای ظاهری پیشرفت است و چون در تحفه غرب برای ما ارضای هوس ها اصل است - ترقی علمی نه تنها در اصل نیست که در فرع هم جایی ندارد – عده ای به ظاهر متمدن و مسیو غرق در مستی و در نهایت سرگردانی تبلیغ تقلید میکنند . زمانی که در طرز تفکر جوانان یک سرزمین علاقه به مدل ها و بدن ها موج زند شما با ترویج ریش پرفسوری از آن ها نمیتوانید پروفسور بسازید .
هیچ کس منکر پیشرفت برای ملت خود نیست حتی این تفکر که ما پیشرفته شده ایم و همین ما را بس نیز نوعی عقب گرد است و نسخه هایی که توسط عده ای به ظاهر دلسوز به عنوان دارو تجویز میشود نه تنها دارو نیست بلکه سمی مهلک است. پیشرفت ما باید توسط نخبگان دلسوز و علمای صالح ما نوشته شود و ریل گذاری این مسیر باید به سمتی باشد که جامعه را به سمت وارستگی و پالایش ببرد . باید به آداب و سنن و فرهنگ توجه ویژه ای شود که بی توجهی به عقبه ی فرهنگی ملت در پیشرفت به نوعی به ملت خودباخته شباهت دارد تا یک ملت متمدن.
موضوع انقلاب و انقلابیون از معدود کلید واژه هایی است که در برهه ی زمانی و در مقطع حساس فعلی از جانب رهبر معظم انقلاب اسلامی استفاده شده است و این استفاده نه فقط یک استفاده کلامی و نه یک نام بری صرف بلکه همراه با تبیین دقیق زوایای پنهان و برجسته سازی ویژگی های انقلاب و انقلابیون همراه بوده است. رهبر انقلاب هر زمانی که از انقلابی بودن و انقلابی ماندن نام برده اند گریزی هم به تلاش رسانه های زنجیری داخلی و خارجی و شانتاژ رسانه ای آن ها برای مساوی دانستن و مساوی خواندن یک عنصر انقلابی و متعهد و منضبط با یک عنصر افراطی گریز از مرکز داشته اند.اما دلیل این روشنگری رهبر انقلاب و تبیین خطوط انقلابی گری و نشان دادن شاخص های یک فرد انقلابی چیست؟در این وجیزه تا حد ممکن به این مسئله میپردازد:
مردم در حوادث و رخداد های نامتعارف و غبارآلود که تشخیص موقعیت برای توده ی جامعه قابل تشخیص نیست پیرو عناصر صاحب نام و صاحب رتبه ای هستند که برچسب پیرو ولایت یا پیرو امام یا به طور کلی انقلابی به آنان خورده است و در این مواقع چنین افرادی در زیر ذره بین مردم هستند و تمام رفتار و کردار و حتی سکوتشان نیز برای مردم حامل پیامهایی است . حال این سوال مطرح است که صرف داشتن برچسب پیرو امام و عکس با امام و یا صحبت هایی که در زمان آرامش جامعه برای جذب به ظن خود و به نعل و به میخ زدن در واقع است نشانگر منحرف نبودن و زاویه نداشتن با رهبری است؟واضح است که نه چون این قبیل افراد در پی مرید بازی و ساختن یک شخصیت اسطوره ای هستند که دستگاه رسانه ای غرب هم در این ناآگاهی یا خیانت آن ها با کمال میل باآنان همراه میشود.همینطور کسانی که در زمان فتنه هیچ موضعگیری نکردند و در واژگان انقلاب به ساکتین فتنه ملقب شدندهم نه تنها ضربه ای کمتر از فتنه گران بلکه در مواقعی ضربه ای مهلک تر از فتنه گران به پیکر نظام مظلوم وارد کردند چرا که در اوج فتنه با سکوت خود تلویحانظام را متهم و فتنه گران را تایید کردند.
یکی دیگر از زوایای پنهان و کمتر مطرح شده در باب اتهام انقلابیون به افراط اشتباه خود عده ای از عناصر ارزشی دراغماض و چشم پوشی به اشتباه عده ای دیگر که در جرگه ی انقلابیون هستند میباشد در واقع عده ای از عناصر که خود را انقلابی تر و ولایی تر از رهبری نظام و پیروان راستین او میدانند با انجام اقدامات خودسرانه و در حالت کلی ناشیانه به جبهه حق ضربه وارد میکنند و متاسفانه عناصر متعهد نیز از ترس این که نفی و رد و تقبیح کار این افراد ضربه ای به نظام بزند آنان را نسبت به اشتباه خود و تلاش یرای جبران آگاه نمیکنند که این خود ضربه ای سنگین تر از اولی بر نظام است و سکوتی از نوع دیگر.
برای رفع این معضلات باید شاخص ها تبیین گردد . باید تحدید مرز میان نظام و غیر نظام انجام شود و حوادث گذشته مورد کند و کاو قرار گیرد تا اشتباهات فریب خوردگان و عوامل بروز آن مشخص و مسدود گردد و هم به کم کاری ها و نقاط ضعف جبهه حق پرداخته شود و این کار باید توسط کسانی انجام گردد که خود کارنامه ی قابل قبولی در ایام تشنج داشه باشند که اگر این کار انجام نشود ساکتین و ناآگاهان و خیانت کاران آن را چون کعب الاحبار تفسیر میکنند
به نظربنده ورود شبکه های اجتماعی به زندگی ما یک تهاجم فرهنگی که بماند تهاجم اقتصادی و سیاسی و خانوادگی بود. ورودی که(شما بخوانید هجومی که)حالا ما توش هستیم و توشم گیر کردیم لابد پیش خودتونم میپرسید که مثل چی!؟البته گیر کردیم نه مثل اون غلظتی که تو زوایای پنهان ذهنتون! دارید.حال ما مثل آدمی هست که تو منطقه قرمز استخر!! یعنی 5متری!! هستو فوق فعالیت آبیش برمیگرده به دوران بچگیش که مادر تو طشت میشستش و این بنده خدا هم اون تو دست و پا میزد!!البته اون موقع از این طشتای سوسولی لاکی نبود و طشت طشت مسی بودکه رونالدو هم به پاش نمیرسید.!! بالاخره نسل ما از این جاها رشد کرد و دکتر شد یا مهندس یا معلم معلمی که الآن به بچه های مردم درس نمیده !!و کلاس خصوصی درس میده انگار تو مدرسهنامحرمه تازه هر موقع هم که اسم قشر مستضعف و آسیب پذیر و فلان میاد معلمای گرامی داد میزنن((آقا ما آقا ما))که ما نداریم و بیمه طلاییمون نقره ایه و سبد کالامون دیر میرسه و حقوقمون به وقت گرینویچ پرداخت نمیشه.البته وسط این آدمای فرهنگی کسایی هم هستن که واقعا فرهنگی و خبره هستن و آدم دوست داره بهشون بگه: ((معلم عزیز تو انقدر معلمی که میتونی جای دبیر برامون باشی))اما کم هستن حالا هم که طرح اومده میخوان پالایششون کنن انگار تا الآن نفت خام بودن و البته ما هم امیدواریم !! بگذریم ... اسم نفت اومد یه سری هم بزنیم به وزارت خانه متبوع داش بیژنمون که حسابی دارن خودشون رو برای حضور پرافتخار !!در بازار اشباع شده اوپک آماده میکنن لامصب قیمت سبد نفتی هم که از سبد آبجیمون شنل قرمزی ارزشش کمتر شده این چن تا شیخچه های پایین پامون هم که عزمشون رو جمع کردن برای ضربه زدن حالا کی بیشتر ضربه میخوره ؟ باور کن خودشون هم نمیدونن که دارن چاهای نفتو خالی میکنن که خودشون توش بیفتن . این خام فروشی هم دهن مارو سرویس کرده!! وآق بیژن ما هم فقط به فکر افزایش سقف تولیده !!بابا بردارین پالایش کنین...معلما رو دارن پالایش میکنن!!...والا
حالا شما خودتو ناراحت نکنو از فضای پسابرجامت لذت ببر
.
.
.
حالا
فهمیدی که شبکه های اجتماعی چطوری به ما هجوم آوردن؟؟
محرم . . . محرم . . . محرم
.
.
صدای ناله ی یک مادر
. . .
و
. . .
صدای ناله ی یک زهرای کوچک
امان از غربت...که این غم یک کوه را خرد میکند
و چگونه تو غم پدر عمو برادر ... و همه ی این ها را دیدی و طاقت آوردی
ببخشید یادم نبود
تو زهرای کوچک هستی
.
.
وقتی که با پدر حرف میزنی زمین به آسمان دوخته می شود روضه را باز نکن!!
یا أبَتاهُ مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ!
ظرفیت یک ملت را می توان از تقویمش فهمید ! از روزهای مهمش از ایام الله آن
دوره ای از تاریخ مهم تر است که ایام الله آن بیشتر باشد .
جمهوری اسلامی ایران بیشترین ایام الله را ساخته است .
یکی از دلایل این ظرفیت در جمهوری اسلامی داشتن تقویم شمسی و قمری است
ما حکومت و ملتی داریم که هم شمس دارد و هم قمر ،
برخی ملت ها فقط تقویم میلادی دارند ظاهرا این تقویم توانش در ایجاد ایام الله کمتر است !
برخی ملتها تقویم میلادی و تقویم قمری دارند . انگشت شمار ایام الله دارند خیلی کم !
برخی و شاید فقط یک ملت است که تقویمش هم قمری و هم شمسی است
پر از ایام الله است تقویم این ملت !
تقویم قمری متحرک و دارای آزادی بیشتر است نقش سقا دارد نگهبان است !
تقویم قمری بزرگ ترین کارهایش را در ماه محرم کرده است !
گاهی محرم در بهار است و گاهی تابستان گاهی زمستان و گاهی پاییز
تقویم قمری آن سال محرمش با زمستان مصادف بود که یوم الله نهم دی آفریده شد .
قمر باز هم به یاری خورشید آمد ،
به ماه قسم می خورم که عن قریب تقویم قمری اعجاز خواهد کرد منتظر باشید !
کرده ام نذر که عمری ز غمت گریه کنم
آه از دل کشم و از المت گریه کنم
گاه در ماتم تو بر سر و بر سینه زنم
گاه بنشینم و زیر علمت گریه کنم
منم آن سائل درمانده که با دست تهی
در دل شب به امید کرمت گریه کنم
به غبار حرم کرببلایت سوگند
دوست دارم که شبی در حرمت گریه کنم
تو ذهنم کلی حرف نگفته بود
که کلی می شد نوشت
...
اما خود این عکس یه دنیا حرفه
...
انشاالله قسمت همه
اگه با دوستای هیئتیتون هم باشه که عالی
.
.
بسم الله القهار
صدای رجز خوانی گرگ های در لباس میش و آواز بز دلانه و تفرقه افکنانه دشمن نامرد در گوش مدافعان شیر دل مانده و تو گویی که چه چیز مدافعان را از حمله باز داشته است؟
اما چه چیز است پاسخ تو ؟؟
دم فرو بسته ایم . دست بر ماشه نبرده ایم . اما آماده ایم .. که اگر فرمان رسد با نهایت دقت ریشه ی این شجره ی ملعونه را از وجب به وجب این سرزمین پاک کنیم .
ولی اکنون منتظریم تا ((نصرالله و الفتح))
گمان مبر که چون دستم بر ماشه نیست آماده نیستم .. خشابم برای حمله پر است